For Ever

مشخصات بلاگ
For Ever

باشد که ما توفیق سربازی امام را داشته باشیم

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

آزادی مملکتمون مفت به دست نیومد.خون ها دادن.شهید ها داریم.برای انقلاب شهید کم ندادیم،جوونامون کم شکنجه نشدن.این انقلاب رو به خون خریدیم.خریدیم ولی پشیمون نبودیم بابت بهائی که پرداخت کردیم.چون میدونستیم ارزششو داره.چون عزت نفس خردیدم،چون این کشور رو برای ظهور مولامون خریدیم.

هنوز حکومت جمهوری اسلامی روی کار نیومده بود،هنوز ساماندهی نشده بود که جنگ دنیا علیه ایران شروع شد(برای نابودی جمهوری اسلامی جنگ رو راه انداختن)جنگ دنیا علیه ایران نه فقط عراق.چون همه ی کشورهای دنیا علیه ایران شده بود و به عراق کمک میکرد،چه مستقیم چه غیر مستقیم،چه با واسطه چه بی واسطه،اعم از کمک های مالی نظامی انسانی تجهیزاتی استراتژیک و ... .تو این جنگ جوونایی با ارزشی دادیم.شهید خیلی داشتیم.

انرژی هسته ایمون رو ارزون و راحت به دست نیاوردیم.تو این راه احمدی های روشن دادیم.شهید هسته ای کم نداریم.دانشمندای زیادی تو رشته ی هسته ای داشتیم که شهیدشون کردن.

شهدای این سرزمین کم افرادی نبودن... چمران ها داشتیم،بابایی ها،باقری ها، باکری ها، متوسلیان،احمدی های روشن، رضایی ها و... .شهدای ما هم ارزش انسانی والا داشتن هم سطح علمی بالا داشتن هم به درجه های بالای معنوی رسیده بودن...

ما این مملکت رو به جون خردیدم،به چی فروختیم؟! سی سال مداوم تو تحریم بودیم.تو این مدت ککمون هم نگزید و حتی این تحریم ها باعث پیشرفتمون هم شد.هشت سال جلوی همه ی دنیا ایستادیم.

برداشتن تحریم ها به چه قیمت!!؟؟به قیمت از بین بردن همه ی این چیزهایی که تو این سالها با رنج و تلاش به دست آوردیم؟؟!! به قیمت پایمال کردن خون شهدا؟؟؟!!!   آخه چرا؟؟؟؟!!!!

خدایا رحمی کن


عاغا یه روز که از تهران داشتم میرفتم کاشان یه بلیط VIP گرفتم و سوار اتوبوس شدم.از روی تصادف من کنار یه دختر روی ردیف های دو نفره افتادم بعد خواستم جامو عوض کنم؛ولی کسی راضی نشد جاشو با من عوض کنه.اون دختره هم انگاری دلش میخواست که کنار من بشینه.بهش گفتن مایلی جاتو عوض کنی؟بهانه آورد که من میخوام تلوزیون ببینم اینجا رو به روی تلوزیون هست و نمیخوام جامو عوض کنم...خلاصه اتوبوس راه افتاد.منم کتابو باز کردم و شروع به کتاب خوندن کردم در همین حین حس میکردم که دختره داره بهم چراغ سبز میده.عاغا منم که میترسیدم حوری های بهشتی رو از دست بدم بهش محل نمیدادم.بعدش یهو گوشیش زنگ خورد.بعد جواب داد و گفت که من الآن تو اتوبوس هستم و الآن دارم میرم دانشگاه کاشان....حالا شما خودتو اون لهجه ی مسخره ی دخترونه رو با ناز و عشوه رو فرض کنین(تازه این از اونایی بود که میترسید لباشو رو هم بذاره که نکنه یه وخ رژش خراب بشه).عاغا اینکه داشت همینجوری حرف میزد یهو گوشیش واقعی زنگ خورد.نگو دفعه ی اول خودش آهنگ پخش کرده بود که به من بفهمونه بعععله من دانشجو هستم و تهران زندگی میکنم و اینا... منم همونجا خعلی شیک و مجلسی بلند شدم و خطاب به دختره گفتم:من قصد ازدواج ندارم.بعدش از فرط خنده کف اتوبوس دراز به دراز افتادم.خودتون تصورشو بکنین

 

1.     رسول خدا - صلّی الله علیه و آله : زمانی که دیدید زنانی موهای سر خود را مثل برآمدگی پشت شتر نموده و در میان نامحرمان ظاهر می شوند، به آنها بگوئید که نمازشان قبول نیست.«کنزالعمال/ ج 16/ ص 392»

2.     پیامبر اعظم صلی الله و علیه و آله : دو گروره از دوزخیان را دیدم که در این زمان هنوز نیامده اند ... زنانی که پوشیده ولی برهنه اند .... سرهایشان را مانند کوهان شتر برجسته می کنند، اینان به بهشت نمی روند و بوی بهشت را که از فاصله ای بسیار زیاد به مشام می رسد، استشمام نمی کنند.«میزان الحکمه/ج1/ص530»

3.      رسول خدا - صلّی الله علیه و آله: در آخر الزمان از میان امت من زنانی خواهند آمد که پوشش دارند اما برهنه اند و بر سرهایشان بر آمدگی مانند کوهان شتر خراسانی وجود دارد ... پس آنان را لعنت کنید که ملعونند.«صحیح مسلم /ج6/ص168».


راه...هه!!!! راه چیست؟!؟!؟!؟.....راه چیست؟! چاه چیست؟!... 

برخی گویند راه را غرب رفته است.برخی گویند راه را شرق رفته است...بعضی گویند راه به سمت آسمان است،بعضی گویند:ما در زمینیم و راه ما در زمین است و به آسمان کاری نداریم...و بعضی گویند:از زمین به آسمان باید رسید.

اما...من به اهل بیت پیامبرم ایمان دارم؛میگویم راه چهارده معصوم هستند،زیرا امام صادق در حدیثی فرموده است:ما صراط مستقیم هستیم.

و چاه؟!...من که معتقدم هر که از راه برون آید،لاجرم بر چاه افتد و آهش آن چنان در خواهد آمد که صدایش به فلک خواهد رسید.اما وقتی آهش در خواهد آمد که بفهمد در قعر چاه است و ممکن است که خیلی دیر شده باشد.

راه چیست؟...آیا راهی بهتر از ائمه ی معصوم وجود دارد؟!!..آخ آخ نه...اشتباه شد،عذر خواهی میکنم.بهتر است بگویم آیا اصلا راهی غیر از آنچه معصومین به گفته اند و نشان داده اند وجود دارد؟!!مسلما نه!

حال اینکه این راه به کجا میرسد؟!!!این راه  راهی است که انسان را مستقیم به خدا میرساند.

اهل بیت راه رسیدن به خدا هستند و زهرا که لقب حضرت فاطمه (س) و به معنی روشنایی بخش است ،همچون ماهی این راه را روشن کرده است تا حجت بر عالمیان تمام شود و تمام شد!و باید آهی عمیق کشید برای کسانی که راهی به این آشکاری را به همراه آن ماه ندیدند و حقیقتاً اینان کوردلانی هستند که با سر در چاه افتادند؛وای بر آن کس که با وجود چنین راه آشکار و مبینی در چاه افتد.وای!!!

ماه...ماهی که پاره ی تن پیامبر بود،ماهی که پاره ی تن بهترین فرد عالم بود.ماهی که سیده النساء اهل جنت بود.ماهی که نورش را از خدا گرفته بود...

و چاه...چاهی که ابلیس اولین فردی بود که درون آن افتاد...هه!!البته باید بگویم اولین کسی که افتادتنش درون چاه آشکار شد و چون تحمل این ننگ را نداشت قسم خورد که همه ی آدمیان را با خودش به درون چاه ببرد،مگر خالص شدگان.و خدا در قرآن میفرماید شیطان دشمن آشکار توست ای انسان،مگر قول ندادی که از راه به چاه نیفتی؟پس چرا از شیطان پیروی کردی؟!؟!

آه...آه برای کسای که این راه آشکار را به همراه آن ماه تابنده ندیدند؛آه برای کسانی که اینگونه با بهترین بندگان خدا رفتار کردند؛آه برای کسانی که حرمت راه و ماه را شکستند و با سر در چاه افتادند.آه آه آه

اما نه...نباید برای اینان آه کشید،باید لعنت برایشان فرستاد.

لعنت خدا بر کسانی که میخواستند راه را بی راهه نشان دهند... هه!!...اما این کوردلانِ در چاه افتاده نمیدانند که نور خدا خاموش نمیشود...هه!!آن هم با فوت... وای خدایا چه کار بیهوده و تمسخر آمیزی...

بار الهی...من راه به این روشنی را دیده ام و ایمان دارم که تنها راه رسیدن به تو امامانم هستند،اما افسوس که امامم را نشناخته ام.

بار الهی...من راه را با روشنی ماهی که نورش را از تو گرفته است دیده ام،یاری ام کن؛یاری ام کن که از راه بیرون نروم


بار الهی ... خودت کمکم کن که کارم به آه نرسد.

vazvayi.jpg5.jpg

کوچه هایمان را به نامشان کردیم

که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم

 

از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می رسیم


 

ای نام تو بهترین سر آغاز

                  بی نام تو نامه کی کنم باز؟

ای یاد تو مونس روانم

                     جز نام تو نیست بر زبانم

ای کار گشای هر چه هستند

                       نام تو کلید هر چه بستند

ای هیچ خطی نگشته ز اول

                         بی حجت نام تو مسجل

ای هست کن اساس هستی

                       کوته ز درت دراز دستی

ای هست بر طریق چونی

                         دانای برونی و درونی

ای هرچه رمیده وا رمیده

                       در کن فیکون تو آفریده

ای محرم عالم تحیر

                     عالم ز تو هم تهی و هم پر

ای تو به صفات خویش موصوف

                   ای نهی تو منکر امر معروف

ای مقصد همت بلندان

                          مقـصود دل نیـازمندان

ای سرمه کش بلند بینان

                        در باز کن درون نشینان

ای بر ورق تو درس ایام

                        ز آغاز رسیده تا به انجام

صاحب توئی آن دگر غلامند

                       سلطان توئی آن دگر کدامند

از آتش ظلم و دود مظلوم

                       احوال همه تراست معلوم

هم قصه نانموده دانی

                         هم نامه نا نوشته دانی

از ظلمت خو رهاییم ده

                         با نور خود آشناییم ده